درباره وبلاگ

ممنون که از وب من بازدید کردید. امیدوارم لذت ببرید...
آخرین مطالب
نويسندگان
باغ سفید
شعر.علمی.طنز.پند

تا روزی که بخشیدن را یاد نگرفته ایم، زندگی کردن را نخواهیم اموخت!

برای غالب شدن به عادت زشت شکایت کردن، باید برکات زیبای خداوند را بشماریم!

خدا می خواهد در هر لحظه برای هر یک از ما همه چیز باشد!

انچنان که جواهر بدون ساییدن براق نمی شود،ما هم بدون درد کشیدن کامل نخواهیم شد!

کمک خدا فقط به اندازه ی یک دعا از ما ف ا ص ل ه دارد!

بهتر است نقشه های خود را با مداد تصورات خود بکشیم و انگاه پاک کن را به دستان قدرتمند خدا بسپاریم!

پاسخ درست خداوند بعد از درخواست اشتباه ما همیشه روشنایی بخش است!

بیایید هر روز تازه را با دلایل خاصی که ان روز دارد به ستایش خداوند مشغول باشیم تا در ان روز شاهد خلق بهترین و زیباترین لحظه ها باشیم!

"انگاه که دوست داری کسی همواره به یادت باشد، به یاد من باش که همواره به یاد تو هستم"

  بقره/152

 



دو شنبه 25 دی 1391برچسب:متن جالب,خنده دار,متن,طنز, تقلید کورکورانه,تقلید, :: 13:25 ::  نويسنده : شادترین       

کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت. تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند. لذا کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید. وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیست...

بقیه در ادامه مطلب...

 



ادامه مطلب ...


سه شنبه 19 دی 1391برچسب:مطلب پند اموز,مطلب زیبا,پند اموز,, :: 14:50 ::  نويسنده : شادترین       

 

شکسپیر گفت:

من همیشه خوشحالم، می دانید چرا؟

برای اینکه از هیچکس برای چیزی انتظاری ندارم،

انتظارات همیشه صدمه زننده هستند ..

 زندگی کوتاه است ..

 پس به زندگی ات عشق بورز ..

خوشحال باش .. و لبخند بزن .. فقط برای خودت زندگی کن و ..

قبل از اینکه صحبت کنی » گوش کن

قبل از اینکه بنویسی » فکر کن

قبل از اینکه خرج کنی » درآمد داشته باش

قبل از اینکه دعا کنی » ببخش

قبل از اینکه صدمه بزنی » احساس کن

قبل از تنفر » عشق بورز

زندگی این است ... احساسش کن، زندگی کن و لذت ببر



یک شنبه 17 دی 1391برچسب:شعر زیبا,شعر عاشقانه,شعر,باران, :: 22:0 ::  نويسنده : شادترین       

 

وای

   باران

شیشه پنجره را باران شست

از دل من اما

چه کسی نقش تو را خواهد شست

lسمان سربی رنگ

من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ.

می پرد ،برق نگاهم تا دور

وای

   باران

پر مرغان نگاهم را شست

خواب رویای فراموشی هاست

خواب را دریابیم

که در ان دولت خاموشی هاست

من شکوفایی گلهای امیدم رادر

رویاهایم می بینم

و ندایی که به من می گوید

گرچه شب تاریک است،

می قوی دار ، سحر نزدیک است .

 

 

 



حافظ در عصر جدید

این شعر هم برای شما که وقتی بخونید

ندونید بخندیدیا گریه کنید!!!

شعر رو در ادامه مطلب بخونید.از دستش ندیدا!

 



ادامه مطلب ...


جمعه 15 دی 1391برچسب:شعر,شعر زیبا,شعر جالب,جالب, :: 12:37 ::  نويسنده : شادترین       

مگسی را کشتم

نه به این جرم که حیوان پلیدی است، بد است

و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است

طفل معصوم به دور سر من می چرخید،

به خیالش قندم

یا که چون اغذیه ی مشهورش تا به این حد گندم!!!

ای دو صد نور به قبرش بارد؛

مگس خوبی بود...

من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد،

مگسی را کشتم ...!

 



پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:چای سبز,خواص چای سبز,نحوه استفاده چای سبز,علمی, :: 12:17 ::  نويسنده : شادترین       

مصرف چاي سبز در تعداد انگشت شماري از خانواده‌ها رايج است، اما اين اطمينان وجود دارد كه افراد با آگاهي از فوايد اين چاي بيشتر به سمت مصرف اين نوشيدني باارزش جذب مي‌شوند‌.

فواید چای سبز ونحوه استفاده را

در ادامه مطلب بخوانید...



ادامه مطلب ...


سه شنبه 12 دی 1391برچسب:طنز,متن طنز,طنز سیاسی,طنز کشور ها, :: 11:23 ::  نويسنده : شادترین       

سوال :
ده تا پرنده نشسته بودند روي سيم برق . يه شکارچي مياد يه تير ميزنه به يکيشون. چند تا پرنده روي سيم باقي ميمونند ؟
جواب :
بستگي به مليت پرنده ها داره!!!  

توی ادامه مطلب جواب کامل رو نوشتم..÷



ادامه مطلب ...


براتون چندتا نقاشی جالب گذاشتم

که هنر واقعیو نشون میده

توی ادامه مطلب ببینید  لطفا... 



ادامه مطلب ...


چنین گفت رســتم به سهـــراب یل
که من آبـــرو دارم انــــــدر محـــل
مکن تیز و نازک ، دو ابـروی خود
دگر سیخ سیـخی مکن؛ مـوی خود
شدی در شب امتــــــحان گرمِ چت
بروگــمشو ای خــاک بر آن سـرت
اس ام اس فرستادنت بس نبــــــــود
که ایمـیل و چت هم به ما رو نمـود
رهـا کن تو این دختِ افراسیــــــاب
که مامش ترا می نمــــاید کبــــــاب

اگر سر به سر تن به کشتن دهیـــم
دریغـــا پسر، دستِ دشــمن دهیـــم
خودت را مکن ضــــایع از بهــراو
به دَرست بـــپرداز و دانش بجـــــو
دراین هشت ترم،ای یلِ با کـلاس
فقـط هشت واحد نمـودی تو پاس
توکزدرس ودانش، گریزان بـُدی
چرا رشــته ات را (علوم آز!!!) زدی
من ازگـــــــــور بابام، پول آورم
که هــرترم، شهـریه ات را دهـم
من از پهلــــــوانانِ پیــشم پـــسر
ندارم بجــز گرز و تیـــغ و ســپر
چو امروزیان،وضع من توپ نیست
بُوُد دخل من هفـده و خرج بیست
به قبـض موبایلت نگـه کرده ای
پــدر جــــد من را در آورده ای
مسافر برم،بنـده با رخش خویش
تو پول مرا می دهی پای دیـــش
مقصّر در این راه ، تهیمیــنه بود
که دور از من اینگونه لوست نمود
چنیـن گفت سهـراب، ایـــول پـدر
بُوَد گفـــته هایت چو شهـد وشکر
ولـی درس و مشق مرا بی خیـال
مزن بر دل و جان من ضــد حال
اگرگرمِ چت یا اس ام اس شویــم
ازآن به که یک وقت دپرس شویم 



کیوی؛ میوه ای سرشار از ویتامین ث :

کیوی یکی از بهترین میوه هایی است که مصرف آن موجب جوان نگاه داشتن پوست شما می شود. کیوی سرشار از ویتامین ث و مواد مغذی است.خوردن تنها یک کیوی می تواند نیاز روزانه شما را به ویتامین ث تامین کند. همچنین این میوه دارای مقادیر زیادی از فیبر است. وجود فیبر در رژیم غذایی به دفع سموم از بدن شما کمک می کند و این موضوع مقداری از بار دفع سموم را از پوست بدن می کاهد.

ویتامین ث به ساخته شدن کلاژن در بدن کمک شایانی می کند. عنصری که به عنوان آنتی اکسیدان محافظ، در بدن شما قرار دارد.در پوست افراد مسن، کلاژن شروع به شکستن می کند و پوست حالت ارتجاعی خود را از دست می دهد. خوردن موادغذایی سرشار از ویتامین ث همچون کیوی، راهی است تا به پوستتان مواد لازم برای نو شدن را برسانید.

 



پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:متن کوتاه,متن زیبا,سخنی از ژوبرت,متن, :: 16:53 ::  نويسنده : شادترین       

 برای یاد گرفتن آنچه می خواستم بدانم

احتیاج به پیری داشتم

اکنون برای خوب به پا کردن آنچه که می دانم

احتیاج به جوانی دارم....



پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:چرا,چرا می خندی,شعر,شعر زیبا,شعرعاشقانه,, :: 16:26 ::  نويسنده : شادترین       

 

خسته ام زین همه تـــــکرار چرا می خندی؟

 

 گشــــــته ام همــــدم دیوار چرا مــــی خندی؟

 برنمـــــی آیــــد از آن کنــــج قـــــفس آوازی

 زده بر حنــــجره ی مــار چرا مـــــی خـندی؟

سوخت پروانه ی بیچاره ازآن خنده ی شمع

رفــــته گل در بغل خــــار چرا مــــی خـندی؟

می کـند پوست این غنچه ی گل،سردیـه دی

شــــده در برف گرفتار چرا مــــــی خنـــدی؟

رفــــت آن یار عزیز و نرسیـــــدم بــه وداع

مـــــی زنم بر سر ودستار چرا می خــندی؟

زده شد بر لـب اندیشه ی من قفل ســـکوت

دست از این قهقهه بردار چرا مـــی خندی؟